ترجمه رسمی سند مالکیت – دارالترجمه ۹۱۱
ترجمه رسمی سند مالکیت – دارالترجمه ۹۱۱
ترجمه رسمی سند مالکیت و معادل های پیشنهادی
ترجمه رسمی اسناد و مدارک پس از تایید و احراز اصالت توسط دارالترجمه های رسمی و نیز دارا بودن تاییدیه های مربوطه وارد مرحله دوم می شود؛ یعنی زمانی برای ترجمه.در ترجمه رسمی اسناد مالکیت یکسری واژه ها یا عبارات رایج است که ما در این بخش سعی داشته ایم تعدادی از آنها را همراه با معادل های پیشنهادی برای شما مخاطبین فراهم نماییم:
معادلهای پیشنهادی برای ترجمه سند رهن
واژه یا عبارت فارسی |
معادل انگلیسی |
سند رهن | Mortgage deed |
رهن، رهن کردن | Mortgage |
برگ اسناد رسمی | Notarial form |
دفترخانه اسناد رسمی | Office of the Notary Public |
تمام شش دانگ یک باب خانه | The entirety of the complete six parts of a house |
ثمن معامله | Purchase money; Consideration |
سند انتقال | Deed of conveyance |
مورد معامله | Object of transaction |
معامله قطعی | Absolute transaction |
حقالثبت | Registration fee |
حق التحریر | Notary’s fee |
فروشنده | Vendor |
خریدار | Vendee |
عوارض شهرداری | Duties payable to municipality |
بهای قبوض اقساطی | Installment receipt fees |
محل سکونت | Place of domicile |
ساکن در | Domiciled at |
مشتمل بر رهن | Based on mortgage |
که در زمان امضای این سند | That at the ensealing of these presents |
انتقال دهنده | Grantor; Transferor |
انتقال گیرنده، منتقل الیه | Grantee; Transferee |
انتقال دادن | Grant; Transfer |
وراث اموال منقول و غیر منقول | Heirs |
وراث و جانشینان | Successors |
معامله کردن | To bargain |
ملک را در تصرف قانونی خود دارم | I am well seized of the premises |
ملک طلق | Indefeasible estate; Absolute property |
هیچ گونه باری بر آن وارد نیست | It is free from all encumbrances |
از شمال؛ از جنوب؛ از شرق؛ از غرب | Northerly; Southerly; Easterly; Westerly |
مشمول مقررات محدودیتهای بر و کف | Subject to building line restrictions |
مشمول محدودیتهای تراکم ساختمانی | Subject to zoning restrictions |
حق ارتفاق | Right of easement |
حق استفاده از سیستم فاضلاب | Drainage Rights |
با منضمات و ملحقات به آن | With the appurtenances thereof |
خود را ملزم و متعهد کردن | To bind oneself |
یک قطعه زمین | Parcel of land |
واقع در | Situated in |
هبه کردن | Grant |
فک رهن | Redemption of the mortgaged property |