چالش ترجمه اصطلاحات زبان انگلیسی

یکی از مواردی که ترجمه مقالات انگلیسی‌زبان را با مشکل روبرو می‌کند، اصطلاحات و ضرب‌المثل‌هاست. کلمات، معانی مختلف و دور از انتظاری دارند که ممکن است در هر موقعیتی یکی از آن‌ها صدق کند. دانش معمولی زبان برای ترجمه اینگونه جملات کافی نیست، باید با فرهنگ و آداب و رسوم ملل مختلف آشنا بود تا بتوان نوشته‌ای در خور ارائه داد.

اصطلاحات از عوامل تعیین‌کننده در فرهنگ زبانی مردم هستند. گفتار و نوشتار با اصطلاحات، جذاب و مختصر می‌شوند. در همه کشورهای دنیا، جملات کوتاه که به عنوان ضرب‌المثل می‌شناسیم از اهمیت والایی نزد مردم برخوردار هستند. این ضرب‌المثل‌ها از پدر به پسر و سپس به نوه منتقل شده‌اند و کسی هم چند و چون ساخت آن‌ها نمی‌داند. بدیهی است یک مترجم باید تا حد بالایی با این اصطلاحات و ضرب‌المثل‌ها در هر دو زبان آشنا باشد تا بتواند ترجمه‌ای قابل قبول داشته باشد.

ترجمه اصطلاحات

حتما می‌دانید، زبان فارسی از لحاظ غنای ادبی و استفاده از ضرب‌المثل‌ها به لطف بزرگان نثر و نظم ایرانی، بسیار پربار است. به همین دلیل، انگلیسی‌زبانان نیز هنگام ترجمه متون فارسی به انگلیسی، کار سختی پیش‌رو دارند. مترجمی که بخواهد زبان ترجمه انگلیسی به فارسی یا بالعکس انجام دهد، قطعا باید اصطلاحات دو زبان را بشناسد و بتواند از آن‌ها در متون خود استفاده کند.

تصور کنید، مترجم تازه‌کاری که می‌خواهد یک متن معمولی را ترجمه کند، چطور بدون دانستن اصطلاحات انگلیسی و معادل فارسی‌شان، می‌تواند نوشته‌ای شایسته بنویسد؟ حال تصور کنید این فرد بخواهد متنی سرشار از جملات و عبارات ادبی را به فارسی برگرداند، بدیهی است که متن چیزی جز زباله نخواهد شد. در نتیجه، تمرین و تکرار ضرب‌المثل‌های انگلیسی بهترین کمک برای مترجم‌ها خواهد بود.

از آنجا که ایران مترجم، همیشه به ترویج علم توجه داشته‌است، در اینجا لیستی از ضرب‌المثل‌های معروف انگلیسی را به همراه معادل فارسی برایتان جمع‌آوری کرده‌ایم. امید است با خواندن روزانه این لیست و به کار بردن آن در متن، روز به روز بر دانش مترجمان ایرانی اضافه شود.

زبره به کرمان بردن (To carry coals to Newcastle)

توبه گرگ مرگ است (You may end him but you’ll not mend him)

هرچقدر پول بدهی همان‌قدر آش می‌خوری (You pay your money and you take your choice)

سخت نگیر! (Take it easy)

کل اگر طبیب بودی سرخود دوا نمودی (Physician, heal thyself)

همرنگ جماعت شدن (To go with the stream)

آسمان را به زمین دوختن (To move heaven and Earth)

به تو ربطی نداره (It’s not your business)

مارگزیده از ریسمان سیاه‌وسفید می‌ترسد (A burnt child dreads the fire)

از چاه درآمدن و در چاله افتادن (To fall from the frying pan into the fire)

نمک خوردی نمکدان مشکن (Don’t bite the hand that feeds you)

چون دلم می‌خواد! (Because the sky is high!)

یکی به میخ و یکی به نعل زدن (To run with the hare and hunt with the hounds)

کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد (The shoemaker’s wife goes the worst shod)

تا تنور گرم است باید نان پخت   (Strike while the iron is hot)

بدی رو با بدی جواب نمی‌دن (Two wrongs don’t make a right)

حساب حساب است، کاکا برادر (Bargain is bargain)

نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود (nothing ventured, nothing gained)

مثل خر در گل مانده (Like a duck in thunderstorm)

با یک گل بهار نمی‌شود (One swallow does not make summer)

آب در هاون سائیدن (To milk the ram)

با پنبه سر بریدن (The pen is mightier than the sword)

کاچی به از هیچ‌چیز است (Half a loaf is better than no bread)

خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو (When in Rome, do as the Romans do)

هیچ‌کس کامل نیست (No man is an island)

نه خود خورد نه کس دهد، گنده کند به سگ دهد (He is a dog in the manager)

از دنده چپ برخاستن (To get out of bed on the wrong side)

دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است (Better late than never)

بادآورده را باد می‌برد (Light come, light go)

نانش در روغن است (His bread is buttered on both sides)

هیچ‌جا خونه خود آدم نمیشه (There’s no place like home)

به ساز کسی رقصیدن (To dance to a person’s tune)

شاهنامه آخرش خوش است (All is well that ends well)

نخود هر آشی بودن (To have a finger in every pie)

سحرخیز باش تا کامروا شوی (The early bird catches the worm)

سرنا را از ته گشاد آن زدن (To put the cart before the horse)

آب در کوزه و ما تشنه‌لبان می‌گردیم (We seek water in the sea)

روزه شک دار نگیر (When in doubt do nowt / nothing)

دندان‌های اسب پیش‌کشی را نمی‌شمارند (Never look a gift horse in the mouth)

احتیاج مادر اختراع است (Want is the mother of industry)

سگ سگ را نمی‌خورد (There is honour among thieves)

کبوتر با کبوتر باز با باز (Birds of a feather flock together)

بی‌خبری خوش‌خبری است (no news is good news)

تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها (There is no smoke without fire)

آب از دستش نمی‌چکد (Water does not tickle out of his hand)

خواب زن چپ است (Woman’s dreams go by contraries)

علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد (a Word before is worth two after)

نوشدارو پس از مرگ سهراب آوردن (Locking the stable door after the horses are gone)

کسی که بچه خود را نزند روزی به سینه خود خواهد زد (Spare the rod and spoil the child)

یک‌تخته‌اش کم است (He is a button short)

هر که را زور در بازوست، زر در ترازوست (Kings have long arms)

آب در هاون سائیدن (To bite a file)

شش‌دانگ حواس خود را جمع‌کردن (Wake up and smell the coffee)

چون گردکان بر گنبد (Like water off a duck’s back)

نگارش اندیشه‌ها، سرمایه آینده است (Writing of ideas is the capital of future)

با یک تیر دو نشان زدن (Kill two flies with one flap)

خفته را خفته کی کند بیدار (Let the dead bury their dead)

دست‌وپا چلفتی است (His fingers are all thumbs)

هرکسی را بهر کاری ساختند (a Willing horse is run to death)

آفتابه خرج لحیم کردن است (Why buy a cow when milk is so cheap)

Translation Order Translation Jobs